سبک زندگی انسان امروز تغییر کرده است، گوشی همراه فقط یک وسیله ارتباطی نیست، بلکه صندوقچه جادویی است که همه رسانهها از طریق آن قابل دستیابی است و همه چیز در آن یافت میشود.
اکنون که همه رسانهها به راحتی قابل دسترس هستند و حجم زیادی از اطلاعات به ما هجوم میآورند، سؤال اینجاست چگونه میتوان این حجم از اطلاعات را تشخیص داد؟ در این شرایط است که سواد رسانه ضرورت پیدا میکند.
بنا به تعریف یونس شکرخواه، سواد رسانه یعنی درک متکی بر مهارت که براساس آن میتوان انواع رسانه و تولیدات آنها را شناخت و از یکدیگر تفکیک و شناسایی کرد، بنابراین هدف اصلی سواد رسانه، این است که توانایی تجزیه و تحلیل و ایجاد انواع پیامهای رسانهای را داشته باشیم.
سواد رسانه، یک مهارت ضروری در دنیای امروزی به شمار میرود و همه صاحب نظران حوزه ارتباطات بر این باور هستند، کسی که سواد رسانه ندارد طعمه خواهد شد.
سواد رسانه مانند مدرک دانشگاهی نیست که شخص آن را کسب کند، بلکه یک پیوستار است و به عقیده جیمز پاتر، مجموعهای از چشم اندازها است که ما به طور فعالانه برای قرار گرفتن در معرض رسانه از آن بهرهبرداری میکنیم تا معنای پیامهایی را که با آن مواجه میشویم تفسیر کنیم.
هر شخص چشم انداز و تفسیری از مواجهه با پیامهای رسانهای دارد، به همین دلیل اینگونه نیست که شخصی سواد رسانه داشته باشد و شخصی دیگر نداشته باشد. بلکه در این پیوستار به تعداد انسانها تفاوت در سواد رسانه ای وجود دارد و هیچ نقطه پایین و بالایی برای آن نیست.
چشم انداز هر فرد نیز بر پایه دانش او در ابعاد مختلف دانش شناختی، احساسی، زیبایی شناختی و اخلاقی است. هر چقدر این دانشها عمیقتر باشد از عمق تأثیرگذاری سطحی رسانه کاسته میشود. بالا بردن سواد رسانه به افراد قدرت میدهد تا خود را در برابر برنامههای رسانهها کنترل کنند.
برای کاهش تأثیر برنامههای رسانه ها، کارهای زیادی میتوان انجام داد. مسلما تک تک افراد نمیتوانند بر آنچه توسط رسانهها عرضه میشود کنترل داشته باشند، اما میتوانند برای ذهن خود برنامه ریزی کرده تا ورودیهای ذهن خود را انتخاب کنند.
استفاده از رسانه باید هدفمند باشد و نباید خود را در معرض تمام پیامها قرار دهیم، بلکه باید ابتدا مشخص کنیم در رسانه به دنبال چه پیامی هستیم و در این راستا کدام مطلب برای ما مفید است؟ سپس مهارتهای پردازش اطلاعات را بیاموزیم و معنای سطحیای که رسانهها عرضه میکنند را دنبال نکنیم.
الگوی افراد برای قرار گرفتن در معرض رسانه مربوط به تجارب گذشته است. تا وقتی که تجارب او رضایت بخش و عاری از احساس منفی شکست یا نفرت باشد، استفاده از رسانه تقویت میشود، بنابراین باید لذتهای رسانهها را مدیریت کرده تا انتخاب رضایت خودآگاه ما، جایگزین لذت ناخودآگاه شود.
مخاطب با داشتن سواد رسانهای برای دریافت معنای حقیقی پیامهای مختلف رسانه، دو مرحله گزینشگری و پردازشگری را باید پشت سر بگذارد و به این ترتیب، سواد رسانهای همانند فیلتری عمل میکند و جهان متراکم از پیام، از لایههای فیلتر سواد رسانهای عبور کرده و شکل مواجهه با پیام معنادار میشود.